اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۲:۰۷
اذان ظهر ۱۲:۰۲:۴۶
اذان مغرب ۱۹:۰۷:۵۳
طلوع آفتاب ۰۵:۱۵:۲۲
غروب آفتاب ۱۸:۴۸:۴۱
نیمه شب ۲۳:۱۵:۵۴
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۳/۰۶/۰۴ - ۱۳:۲۵

لاجوردی؛ شهیدی در برابر منافقین انقلاب اسلامی/ نگرانی شهید از نفوذ سالوسانه مجاهدین در صف حزب‌الهیان

در بخشی از وصیت نامه شهید لاجوردی آمده است: مجاهدین انقلاب اسلامی سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته، صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآورده اند به گونه ای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند

لاجوردی؛ شهیدی در برابر منافقین انقلاب اسلامی/ نگرانی شهید از نفوذ سالوسانه مجاهدین در صف حزب‌الهیان

به گزارش سراج24، شهید سید اسدالله لاجوردی، در سال 1314، در یکی از محّلات جنوبی شهر تهران، نزدیکی های بازار متولد شد. پدرش، حاج سیدعلی اکبر، فردی متدین بود که در خیابان خانی آباد هیزم فروشی داشت. دوران کودکی شهید لاجوردی همزمان بود با حکومت استبدادی رضاخان و اشغال ایران در 1320 و دوران جوانی وی نیز مصادف با حوادث مهمی ‌در عرصه‌ی سیاست ایران است. نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد، از جمله حوادث مهم این دوره‌اند که تأثیر فراوانی بر روحیات و عواطف وی داشتند.
شهید لاجوردی بعد از ترک تحصیل، در کنار پدر به کار مشغول شد. با این همه فراگیری علوم قدیمه را در منزل ادامه داد و در این زمان از سید علی شاهچراغی استفاده کرد. وی از شاگردان شهید بهشتی و شهید مطهری بود.
زمانی که شهید لاجوردی در بازار تهران مشغول کار بود، با جمعیت مؤتلفه اسلامی آشنا شده و به عضویت شورای مرکزی آن در آمد. در دهه‌ 1330 از طریق آشنایی با حاج صادق امانی زمینه‌ی حضورش در گروه شیعیان فراهم شده و به فعالیت‌های فرهنگی مذهبی مشغول ‌شد ولی هیچگاه در مسائل سیاسی دخالت نمی‌کرد. بعد از قرار گرفتن در جریان مبارزات فداییان اسلام و شهید نواب صفوی، به فعالیت‌های سیاسی کشیده ‌شده و با آغاز نهضت امام‌خمینی (ره) در زمره‌‌ یاران وی در‌آمد.
شهید لاجوردی در سال‌های تبعید امام (ره) به دلیل فعالیت‌های مبارزاتی سه بار دستگیر و به زندان محکوم ‌شده و مورد شکنجه قرار می‌گیرد. وی به همراه شهید صادق امانی و شهید مهدی عراقی به تشکیل جمعیتی مبارز با عنوان "هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی" اقدام ‏کرد که‌ یکی از تشکل‌های مؤثر در تبلیغ و ترویج پیام امام و پیشبرد نهضت انقلابی ایشان به شمار می‌رفت.
شهید لاجوردی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ نقش فعالی ایفا کرد و با توجه به شناخت جریانات سیاسی کشور، در سمت دادستانی نظام جمهوری اسلامی ‌قرار گرفت. وی به تعقیب و خنثی‌کردن توطئه‌های گروهک‏ های معاند سیاسی، به‌ویژه گروهک فرقان و منافقین پرداخت و در این زمینه تلاش‌های فراوانی کرد.
مقارن با پایان جنگ تحمیلی، شهید لاجوردی به ریاست سازمان زندان‌های کشور منصوب شد. وی در سال 1376، توسط شورای عالی قضایی از ریاست سازمان زندان‌ها، و اقدامات تأمینی تربیتی کشور عزل شده و بار دیگر به حجره‌ کوچکش در بازار تهران بازگشت. سرانجام اول شهریورماه سال 1377 در محل کسب خود در بازار تهران توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.

تحصیلات

شهید لاجوردی، در سال 1320 تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران آغاز کرد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد دبیرستان شد. دوران تحصیل او در دبیرستان همزمان بود با عملیات نیروهای یهودی در سرزمین‌های فلسطینی که اعتراضات بسیاری را در منطقه برانگیخت. اولین فعالیت سیاسی لاجوردی در این سن شکل گرفت که به همراه پدر در تظاهرات اعتراضی که به دعوت آیت‌ الله کاشانی در مسجد شاه تهران برگزار شده بود، شرکت کرد.
شهید لاجوردی در دومین سال تحصیل در دبیرستان‌، به علت فقر مالی ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار مشغول شد. با این همه‌، درس را در منزل به صورت فراگیری علوم قدیمه ادامه داد. شرح لمعه و اصول و منطق را در مسجد شاهچراغ، نزد استاد شاهچراغی و فقه را نزد مرحوم سید مرتضی لنگرودی فرا گرفت.

او به همراه صادق امانی (شوهر خواهرش)، محمد صادق اسلامی ‌گیلانی و حسین رحمانی ادبیات عرب را به خوبی و علوم حوزوی را در حد کفایه آموخت و جلسات تفسیر قرآن در منزلش تشکیل داد.

وی در دوران مختلف زندگی، در کنار کار و مبارزه، از محضر اساتید بزرگواری چون شهید بهشتی و شهید مطهری بهره ها برد و حتی در زندان رژیم طاغوت، درس های فقه و اصول را نزد برخی از روحانیون در بند رژیم شاه آموخت

فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی شهید لاجوردی پیش از انقلاب

لاجوردی در دهه‌ 1330 به همراه ‌یاران خود در چارچوب «گروه شیعیان» به تلاش‌های فرهنگی، دینی و خودسازی و دگرسازی پرداخت. وی در مسایل سیاسی دخالت نمی کرد، زیرا در آن روزگار روشنفکران غربزده، مکتب لیبرالیسم، فساد اخلاقی، روسپیگری و دست نشاندگی بیگانگان را تبلیغ می‌کردند و روشنفکران وابسته به حزب توده هم مکتب کمونیسم و دست نشاندگی روسیه شوروی را ترویج می‌نمودند. بهاییگری و کسروی‌گری و باستان‌گرایی نیز ابزار شبیخون فرهنگی آن‌ها به شمار می‌رفت. از زمانی که وی در جریان مبارزات فداییان اسلام و رهبری آیت ‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در به ثمر رساندن جنبش ملی شدن نفت ایران قرار گرفت، به جهاد در راه خدا و تلاش‌‌های سیاسی هم روی‌ آورد. با آغاز جنبش امام‌خمینی(ره) در دهه 1340 در شمار یاران ایشان در‌آمد.
خود شهید می‌گوید: «اما وقتی که مسأله امام مطرح شد، واقعاً مثل خورشیدی که تمام زوایای تاریک را روشن می‌کند، برای من امام این‌گونه بود؛ به‌طوری که اصلاً دید من نسبت به مسایل سیاسی به صورت دیگری درآمده بود. حضور امام در صحنه‌های سیاسی- اجتماعی برای من تولد جدیدی بود و من از زمانی خودم را یافتم که با امام ملاقات کردم
به همراه دوستان خود، به تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام (ره) می‌پرداخت. او از آغاز مبارزه امام در سال‌های 1341 و 1342 بر این اندیشه بود که وقتی مرجع تقلید می‌گویند: «مواظب گروه‌ها باشید تا در میان شما نفوذ پیدا نکنند»، هشداری را می‌دهند که از تجربه پیشین اسلام سرچشمه می‌گیرد. در صدر اسلام نیز کسانی در پشت پرده‌های نفاق، در صف اهل ایمان رخنه می‌کردند. وی باور داشت که چنانچه به این هشدار رهبر و مرجع تقلید توجه نکنیم، ما هم از همان روزنه و شکافی که اسلام در آغاز خویش آسیب دید، ضربه خواهیم خورد. در سال‌ های تبعید امام، به دلیل تلاش‌های مبارزاتی در سه دوره مختلف بیش از ده سال را در زندان‌های پهلوی دوم سپری کرد و شکنجه‌های بسیار دید؛ به‌گونه‌ای که چشم چپ وی آسیب دید و شکستگی کمر، گردن و پای آن شهید خستگی‌ناپذیر تا پایان عمر،  وی را آزار می‌داد.
در اسناد ساواک آمده است: «هرچه ایشان را بیشتر شکنجه جسمی می‌دادند، آبدیده‌تر می‌شد و نسبت به آرمان‌های انقلاب، استوارتر.» هر بار که آن شهید دستگیر می‌شد، هوشنگ منوچهری، شکنجه‌گر سنگدل ساواک، شکنجه‌های سخت‌تری بر او روا می‌داشت، ولی آن شهید هیچ نکته آسیب‌رسانی را درباره یاران خود بازگو نمی‌کرد.
شهید لاجوردی در زندان زودتر و بیشتر از همه پی به نفاق سازمان مجاهدین خلق ایران برد و دریافت بیشتر مجاهدین، کمونیست شده‌اند، ولی ظاهرسازی می‌کنند و حتی نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند. وی از آنها دوری می‌کرد و به گفته اسدالله جولایی، یکی از دوستان و همبندان آن شهید، بر طنابی که منافقان و کمونیست‌ها رخت خیس خود را پهن می‌کردند، لباس خود را آویزان نمی‌کرد. وی همراه بزرگمردانی؛ چون شهید حاج محمدصادق امانی و شهید مهدی عراقی به تشکیل جمعیتی مبارز به نام هیأت ‌های مؤتلفه‌ی اسلامی اقدام نمود. شهید امانی، شوهر خواهر شهید لاجوردی هم به‌شمار می آمد و هر دو شهید عضو شورای مرکزی موتلفه بودند.
از دیگر کار‌های ماندگار وی می‌توان به کوشش در پی‌ریزی بنیاد تعاون و رفاه اسلامی، راه‌اندازی مدرسه رفاه، طراحی و اداره گردهمایی‌های فرهنگی و مردمی، حضور در جلسه هیأت‌های مذهبی در مسجدها و حسینیه ها، تشکیل شرکت «فیلم در خدمت دین»، شرکت قایم، شرکت تعاونی سینا، هماهنگ و ارض، شرکت سبز، صندوق های قرض الحسنه، راه اندازی اردوهای رفاه و رسیدگی به خانواده زندانیان سیاسی و شهدا اشاره نمود.

فعالیتهای انقلابی شهید لاجوردی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب

شهید لاجوردی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی در صدا و سیما اشتغال داشت و قرار بود در زمان نخست وزیری شهید محمدعلی رجایی وزیر بازرگانی شود، ولی ابوالحسن بنی صدر که در آن موقع رییس جمهور بود و با خط ولایی آن شهید سازگار نبود، پیشنهاد شهید رجایی را درباره وزارت لاجوردی نپذیرفت. پس از آن، شهید لاجوردی با توجه به شناخت جریان‌های سیاسی کشور، با پیشنهاد شهید دکتر آیت‌الله محمد حسینی بهشتی و تایید امام در 20 شهریور 1359 در سمت دادستان انقلاب اسلامی تهران ‌قرار گرفت و در برخورد با گروه‌های فکری و سیاسی ضدانقلاب وظیفه‌ سنگینی را پذیرا شد. وی در پی‌گیری و خنثی‌کردن توطئه‌ گروهک‌‌های ضدانقلاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به‌ ویژه گروهک فرقان و گروهک منافقین تلاش‌های فراوانی داشت.

دکتر سیدحسین لاجوردی، پسر شهید، می‌گوید: «همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، پدر از زندان، آزاد و همراه با دیگر مبارزان در مسوولیت‌های گوناگونی به کار مشغول شد. در همان آغاز برای همراهی با امام به هنگام بازگشت به ایران، به پاریس رفتند. پس از آن نیز در خدمت حضرت امام بود تا اینکه با نظر ایشان، در 1359 مسوولیت دادستانی انقلاب اسلامی تهران را بر عهده گرفت. البته باید این نکته را درنظر داشت که سال 60 سالی بود که در تهران روزانه 30 ترور موفق انجام می‌شد؛ به‌طوری که هرکس عکس حضرت امام را همراه داشت، ترور می‌شد. شهید لاجوردی به دلیل شناختی که در دوران حکومت شاه از گروهک‌ها پیدا کرده بودند، از نظر امام بهترین گزینه برای به عهده گرفتن این سمت شناخته شدند.»

شهید لاجوردی، پرونده انفجار نخست وزیری در هشتم شهریور 1360 را که به شهادت کسانی؛ همچون شهید محمدعلی رجایی و شهید حجت‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر منجر شده بود، با دقت بررسی کرد و ردپای فتنه‌گرهایی را در آن یافت، ولی نتوانست این پرونده را به پایان آن نزدیک کند. او با هوشمندی فراوان دریافت که برخی از بیماردلان بی‌بصیرت و دست اندرکاران بیگانه در دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور رخنه کرده‌اند و آهنگ به زیرکشیدن افراد مکتبی، پاکدست و کنارگذاشتن حاکمیت دینی را دارند. همچنین، پی برد که اگر در دهه 1350 تلاش می‌شد مارکسیسم جایگزین اسلام در سازمان مجاهدین خلق ایران شود، اکنون، در دهه‌های پس از انقلاب قرار است لیبرالیسم جایگزین اسلام ناب محمدی گردد؛ نفاقی که در دهه‌های 1370 و 1380 به‌گونه آشکارتری خود را نشان داد. شهید لاجوردی با آن همه هوشمندی، دوراندیشی و منافق‌شناسی، سرانجام، در دی ماه 1363 از سمت دادستانی انقلاب اسلامی تهران کنارگذارده می‌شود و تا 1368 به کارهای خصوصی و حضور در جبهه‌های دفاع مقدس می‌پردازد.

حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی، فرزند امام، می‌گوید که گریه‌کنان خدمت امام رسیدم و گفتم: «این شخصیت اصیل را که از آنجا برداشتند، اسباب این هست که نفاق به انقلاب لطمه جدی وارد کند.» امام فرمودند: «تو کاملاً حق داری نگران باشی، من هم نگران هستم. باید مراقب بود که آن خطری که شما احساس می‌کنی، پیش نیاید، اما من هم نگران هستم.».

در 1368 پس از انتصاب آیت‌الله محمد یزدی به ریاست قوه قضاییه، لاجوردی بار دیگر دلجویی می‌شود و به ریاست سازمان زندان‌های کشور گمارده می‌شود. وی با توجه به مشکلات بی‌شماری که پس از جنگ تحمیلی گریبانگیر جامعه ایران شده بود، توانست در عرصه‌ بازپروری فریب‌خوردگان و مجرمان و ‌مدیریت سازمان زندان‌ ها کارهای ارزنده‌ای بنماید.

ویژگى هاى اخلاقى

ساده زیستی

شهید لاجوردی همانند نیاکان پاکش، از دنیادوستی گریزان بود و از مال دنیا، تنها به روزیِ مقدّر خویش بسنده می کرد. بی نیازی، مایه آرامش او بود و هیچ چیزی را مال خود نمی دانست. در زندانْ در پاسخ به وضعیت مالی خود چنین نوشته بود: «از نظر مالی در هر وضعی که باشم، بی نیازی ام آرامش می بخشد.» هم چنین در جای دیگری که از میزان مال و اموال او سؤال می شود، پاسخ می دهد: «المالُ مالُ اللّه ». او ساده زیست بود و این ویژگی را تا لحظه شهادت حفظ کرد. پشتوانه زندگی او، مغازه کوچک خیاطی و مَرکب راهوارش نیز دوچرخه ای قدیمی بود. سیدْ اهل ماندن نبود و هرگز به نام و نان نیندیشد.

 

انس با قرآن

انس و الفت شهید لاجوردی با قرآن، غیرقابل توصیف است. او به قرآن عشق می ورزید و علاقه عجیبی به آن داشت. براساس همین عشق بود که در پرسش نامه ساواک نوشت: «به قرآن و نهج البلاغه علاقه وافردارم». او از پرداختن به ظاهر قرآن در حد قرائت رنج می برد و تدبّر و اندیشه در آیات آن را، مشغله روز و شب خویش کرده بود. از این رو با حالتی رنجور، کمری شکسته و چشمی از روشنی افتاده، در گوشه زندان ساواک به تفسیر قرآن می پرداخت.

 

ایثار و تواضع لاجوردی

یکی از هم رزمان شهید لاجوردی در دوران دفاع مقدس تعریف می کند: «چند روزی از اولین مرحله عملیات والفجر 8 نگذشته بود که آن طرف اروند رود در شهر «فاو»، حاجی را دیدم که با صفا و تواضع خاصی، کیسه های خالی را برای احداث سنگر از شن و ماسه پر کرده بود، بدون آن که کسی او را بشناسد. گرد و غبار بر محاسن سفیدش نشسته بود. بر گونه و پیشانی اش بوسه زدم و شرمسارِ ایثار و تواضع او شدم. هر چند آن قاطعیت و مبارزه، و این متانت و سادگی از مخلصانی چون او عجیب نبود. با دعایش بدرقه ام کرد و گفت: «ان شاء اللّه عاقبت به خیر شوی.» هنوز هم صدای گرم آقای لاجوردی را حس می کنم که عاقبت به خیری مرا آرزو می کرد».

 

هدایت گمراهان

شهید لاجوردی در اوایل انقلاب زمانی که مسؤولیت زندان های کشور را برعهده داشت، با فریب خوردگان به گونه ای برخورد می کرد که آنان که ضمیر پاکی داشتند، به دامان اسلام باز می گشتند و هدایت خود را، رهین روشن گری ها و برخوردهای صمیمانه و پدرانه شهید لاجوردی می دانستند. از این رو بود که کینه سیاه دلان منافق از او، بیش از پیش شد. از دیگر خدمات وی به زندانیان ایجاد کارگاه های گوناگون در محیط زندان بود تا از این رهگذر، زندانیانْ در حرفه مورد علاقه خود ماهر و متبحّر شوند و پس از آزادی، آن حرفه، دست مایه معاششان شود.

 

وفاداری به امام خمینی(ره)

شهید لاجوردی، به حق مجاهد فی سبیل اللّه بود که در این راه، سختی های بسیاری را به جان خرید و تمام وجودش را وقف دفاع از اسلام کرد. در بدترین شرایطِ شکنجه در زندان های رژیم طاغوت، زمانی که نشانیِ مبارزان مسلمان را از او می پرسیدند، با صلابت و استواریِ وصف ناپذیری پاسخ می داد: «آقای همه ما خمینی است و آدرس او نجف اشرف است».

شهادت

در ماه‌های ابتدایی سال 77 پایمردی و اصرار لاجوردی بر اجرای قانون در سازمان زندان ها سبب می گردد که توسط برخی جریان‌ها تحمل نشود و بر اساس یک پروژه زیرکانه و برخلاف نظر ریاست قوه قضائیه استعفای او به رسانه ها اعلام گردد؛ او در پاسخ به دعوت آیت الله یزدی با توجه به کسالت‌های جسمی حاصل از شکنجه های بسیارزندان از یک سو و عدم تحمل مرام پایمردی وی بر قانون توسط گروهی از جریانها از سوی دیگر، از پذیرش مسئولیت جدید خودداری کرد و بار دیگر به شغل آزاد روی آورد .

در طول سالهای پس از انقلاب منافقین بارها کمر به ترور و قتل اوبستند ولی در هر بار ناکام بودند تا این که در اول شهریور 1377 شهید لاجوردی توسط علی اصغر غضنفرنژاد و علی اکبر اکبری ده بالایی از اعضای گروهک منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.

در جریان ترور، دو تن از تروریست ها توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند. علی اکبر اکبری ، در اثر شدت جراحات وارده در حین عملیات، در بیمارستان درگذشت و فرد دوم (که علی اصغر غضنفر نژاد- معروف به سیاوش) نام داشت به شرکت فعال خود در این جنایت تروریستی اعتراف کرد.

وی اقرار کرد که از سوی گروهک منافقین، جهت انجام این ترور آموزش دیده و به ایران عزیمت کرده است. وی اعتراف کرد که دوره های مختلف تروریستی (از جمله نحوه ترور شهید لاجوردی) را در عراق و در مقر گروهک منافقین آموزش دیده است. این منافق تروریست، در یک برنامه تلویزیونی که چند هفته پس از ترور، از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید، تمام نکات مربوط به این ترور را فاش کرد.

در شب اجرای این ترور، گروهک منافقین، طی بیانیه ای، به صورت رسمی، مسئولیت ترور را پذیرفت. ساعاتی پس از شهادت اسدالله لاجوردی، خبرگزاری جمهوری اسلامی که زیر نظر فریدون وردی نژاد اداره می شد، حاضر نشد عنوان شهید را برای لاجوردی به کار گیرد.

این مسئله حتی در سخنان رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه ظهر روز عاشورای (26 فروردین ) سال 79 نیز انعکاس یافت: من این درد درونى خودم را فراموش نمى‌کنم که در یک‌سال‌ونیم پیش، وقتى که شهید عالى‌مقام و سید عزیز و بزرگوار، شهید لاجوردى به شهادت رسید - کسى که چهره‌ بسیار درخشانى بود و بسیار کسان از مجاهدات او در دوران مبارزات و در دوران اختناق خبر ندارند که این مرد چه کرد و کجاها بود و چگونه زندگى کرد؛ چه زندان‌هایى کشید و چه زحمتهایى متحمل شد. بعد از انقلاب نیز بى‌تظاهرترین کارها را که سخت‌ترین هم بود، بر دوش گرفت و آخر هم شهید شد - یکى از روزنامه‌ها نوشت ترور لاجوردى، ترور نیست! یعنى آنها عنوان ترور را هم عوض کردند.

شهادت اسدالله لاجوردی در زمانی که مسئولیتی رسمی بر عهده نداشت و همانند شهروندی عادی و بدون محافظ و با دوچرخه ای در محل کار آزاد خود حاضر می گشت خود پرونده ای است که نیاز به کارشناسی گسترده دارد.

بدون قضاوت درباره درستی یا نادرستی این تحلیل بد نیست به مطلبی که در یکی از رسانه های اینترنتی نوشته شده است اشاره ای شود: منافقین می توانستند با توجه به ریسک پذیری بالای این نوع اقدامات هدف بهتری را انتخاب کنند که دارای مناصب حکومتی بوده و ترور وی دال بر قدرت بالای عملیاتی گروهک منافقین باشد و اینکه ممکن است ادعا شود منافقین به خاطر کینه ای که از شهید لاجوردی داشتند او را به عنوان هدف انتخاب کردند اما این ادعا نیز منتفی می باشد به دلیل اینکه شهید لاجوردی مدت زیادی بود که از مسئولیت های خود کناره گرفته و با همان ساده زیستی همیشگی مشغول کسب و کار سنتی خود یعنی پارچه فروشی در بازار بود و منافقین خیلی پیش از آن می توانستند آن شهید بزرگوار را ترور کنند.

اما آنچه که موجب شد تا منافقین شهید لاجوردی را به عنوان هدف و آن مقطع را به عنوان زمان ترور انتخاب کنند تنها یک موضوع بود و آن هم چیزی نبود جز تلاش آن شهید در هفته های آخر عمر خود برای پیگیری مجدد پرونده منافقین انقلاب.

با شهادت لاجوردی دو بعد تازه از وی آشکار می گردد، بعد اول با انتشار وصیتنامه اش که نگرانی او از جریان منحرف سومی در انقلاب که آنها را منافقین انقلاب نامیده است، ژرف نگری وی آشکار می گردد، علی الخصوص که وی این وصیتنامه را در زمان حضورش در جبهه های دفاع مقدس در سال 64 نگاشته بود و تا آن روز آن را همچنان به قوت خود باقی می دانست:

خدایا تو شاهدی چندین بار با عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را (همانها که التقاط به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را گرفته و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمع الاضداد به دست گرفته اند، هم رجایی و باهنر را می کشند هم به سوگشان می نشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی وسپس... برقرار می کنند، هم آنان را دستگیر می کنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش می کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک می شوند، هم در مبارزه علیه آنان (و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق کشان می زنند و هم در حوزه های علمیه به فقه و فقاهت روی می آورند تا مسیر فقه را عوض کنند.) به مسئولین گوشزد کرده ام، گفته ام که خطر اینان به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است چرا که علاوه بر همه شیوه های منافقانه منافقین، سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته، صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآورده اند به گونه ای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند.

با انتشار وصیت‌نامه اش که اثر بسیار جدی در میان موافقان و مخالفانش داشت، آیت الله یزدی خطیب جمعه آن هفته تهران، مطالعه این وصیتنامه امام گونه را پند آموز خواند و آن را به‌شدت مورد توصیه قرار داد. در پی این تأکید خطیب جمعه، نشریه عصرما ارگان سازمان مجاهدین انقلاب که مخاطب وصیتنامه را خود تلقی کرده بود، در قالب نامه وارده نقدی تند بر آن منتشر ساخت. بعدها سعید حجاریان در مصاحبه معروفش با باقی در این باره چنین گفت: بچه ها از زندان با لاجوردی اختلاف داشتند... ما در عصر ما وصیتنامه لاجوردی را نقد کردیم (با اینکه تازه شهید شده بود) تحت عنوان دشمن شناسی وارونه!

پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت لاجوردی

رهبر فرزانه انقلاب در پیام تسلیتی به مناسبت شهادت شهید اسداللّه لاجوردی فرمود: «شهادتِ سید بزرگوار و مجاهد فی سبیل اللّه ، مرحوم آقای حاج سید اسداللّه لاجوردی که از چهره های منوّر انقلاب و پیشروان جهاد فی سبیل اللّه بود، بار دیگر ارج و قدر سربازان دیرین اسلام و مبارزان سخت کوش راه آزادی را در خاطره ها زنده ساخت. منافقان کوردل و خیانت پیشه، با این جنایتْ عمق کینه خود را نسبت به یاران صادق امام امت و خدمت گزاران حقیقیِ مردم آشکار کردند و چهره تیره خود را، تیره تر و منفورتر ساختند. این شهید عزیز، در تمام دوران مبارزات اسلامی، به اخلاص و صبر و مقاومت و روشن بینی شناخته شده بود. در راه خدا بلاهای بزرگ را به جان می خرید و در میدان های سختْ حاضر بود. شهادت در راه خدا، اجر بزرگی است که خدای شاکرِ علیم، به این انسان مؤمن و با اخلاص مرحمت فرمود. خداوند روح مطهر او را با اجداد طیبین و طاهرینش محشور فرماید».

انتهای پیام/

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••